صدرالمتالهین رحمه الله پنج عامل را مانع کمال انسان برمیشمارد: (90)
1.نقص ذاتی نفس: منظور آن است که نفس به واسطه صباوت و...هنوز به فعل نرسیده باشد; مانند اینکه کودکان و ابلهان چون از قوه به فعل نرسیدهاند، نمیتوانند در علموعمل تلاش کنند و ازدرک حقیقت عاجزند.
2.حجابها: مقصود موانعی است که نفس مستعد را از تکامل باز میدارد و مانع نفس مستعد میگردند.اینحجابهاچهار نوع هستند:
الف - حجاب مال: راه علاج و رفع آن این است که با بخشش از نگهداری مال و جمع شدن آن جلوگیری کنیم.
ب - حجاب مقام: علاج آن در دوری جستن از موقعیتهای تحریک کننده و تواضع نمودن و دوری از آنچه موجب شهرت میگردد، میباشد.
ج - حجاب تقلید: علاج آن در پیروی نکردن از روش خاص و کشف حقیقت در اعتقادات و مجاهدت - نه مجادله - است.
هر که را تقلید دامنگیر شد در دل او چون غل و زنجیر شد
تا تو از تقلید آبا نگذری کافرم گر هرگز از دین برخوری (91)
د - حجاب معصیت و گناه: توبه نمودن و رفع مظالم خود و تصمیم بر عدم بازگشت و پشیمانی از گذشته و تحصیل رضایت افرادی که حق دارند، راه رفع این حجاب است. اگر حجاب معصیت از این طریق برطرف نشود، محال استباب مکاشفه بر سالک باز گردد.
3.انحراف از حقیقت: در این مانع قلب از زنگار پاک است ولی طالب حق نیست و درک حق را در سر ندارد و چیزی از حقایق عالم ربوبی نمیداند و توجه او مصروف مصالح زندگی مادی و انصراف از طاعت و عبادت است.قلب ازجهتمطلوب منحرفشده; همانگونهکهدل بعضی صالحان و عالمان برای انتقاش علوم آماده است، ولیکن نور معرفت در وی نمیافتد، از این سبب که همت او مصروف جانب طلب حق نیست. (92)
4.کدورت و زنگ دل: همانند کدورت معاصی و خبث نفس که به سبب بسیاری شهوات و فسوق در نفس حاصل میشود و مانع صفای دل و جلای روح میگردد و به قدر بسیاری کدورت و تراکم ظلمت، مانع از تجلی حق و انعکاس آن نور در دل میشود.هیچ گناهی نیست که اثری در دل از کدورت آن نداشته باشد. (93)
5.جهالت و ناآگاهی: جهالت و عدم آگاهی به اصول و موازین کسب معرفت مانع دیگر کمال است; زیرا آنچه مطلوب حقیقی است در آیینه ضمیر حاصل نمیشود.برای طالب علم ممکن نیست که راه به تحصیل مطلوب ببرد مگر با ملاحظه علوم و معلوماتی که او را در تحصیل آن علم کمک کنند و لذا باید اصول عامه معرفت را بداند و محسوسات و بدیهیات و قضایای عامه و نظایر این معانی در وی بیفکر و ریاضتحاصل شود. (94) باید بدانیم که در منظر آن بینظیر عالم، ریشه تمام گناهها در جهل و نادانی استبه مراتب خاص خود. (95)
ساقیا از میفزون کن معنیام مستیام ده، وارهان زین هستیام
غافلم کن زین جهان خیر و شر وارهان جان را ز سحر مستمر
وارهان جان را زقید خویشتن نیستسدی همچو من در راه من (96)