سیره اخلاقی تربیتی امام خمینی (ره) آنـهـا کـه فکر می کردند یا فکر می کنند که بدون (شریعت ) می توانند، به مقصد برسند، هـیـچ شـاهـد و دلیـلی نـدارنـد، زیـرا ذات اقـدس اله ـ کـه راهـنـمـاسـت ـ تـنـهـا راه را عـمـل بـه شـریـعـت مـی دانـد و آنـهـا کـه مـی پـنـدارنـد بـا عـمـل به (شریعت ) نمی توان به (طریقت ) رسید،آنها هم شریعت را درست نشناخته و به آن عمل نکرده اند و آنها که با سیر و سلوک و شریعت و طریقت هماهنگ شدند ولی به (حقیقت ) بار نیافتند، برای آن است که به درستی طی طریق نکردند.
ـ تقدم تزکیه بر تعلیم واژه هـای (تـعـلیـم و تربیت ) در شکل های گوناگون در آیات شریف قرآن به طورجداگانه فـراوان بـه کـار رفـتـه اسـت . ولی در چـهـار آیـه در کـنـار هـم آمـده کـه در سـه آیـه تـزکـیه قـبـل از تـعـلیـم و در یـک آیـه ، تعلیم قبل از تزکیه است و همین نکته سبب شده که بزرگان ما جـایـگـاه تربیت را بالاتر از تعلیم بدانند و قائل شوند که (تعلیم مقدّمه تربیت و تربیت مقدّم بر تعلیم است .) علاّمه طباطبایی در تفسیر دومین آیه سوره جمعه می نویسد: در ایـنـجـا تـزکـیـه بـر تـعلیم کتاب و حکمت مقدم شده ولی در دعای ابراهیم (بقره ، آیه 129) تـعـلیـم بر تزکیه مقدم شده است ... تزکیه در مقام تربیت [و انسان سازی ] بر تعلیم علوم و بـه مـعـارف حـقـیـقـی ، مـقـدم اسـت و در مـرحـله تـحقّق و پیدایش ، علوم و معارف بر تزکیه تقدّم دارد.^32 گـرچـه از نظر زمانی ، تعلیم بر تربیت مقدّم است و تا وقتی که مربّی ، آگاهی های لازم را به متربّی ندهد، تربیت امکان پذیر نخواهد شد، اما از جهت رتبه و اهمیت ، تعلیم پس از تربیت قرار دارد و بسان وسیله و ابزار در خدمت تربیت قرار می گیرد. در لابـه لای بـیـانـات و بـیـانیه های امام راحل (ره ) نیز به طور فراوان بر تقدّم تزکیه بر تـعـلیـم تـاءکـیـد شده و به شکل های گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است به طور مثال امام در تفسیر آیه 164 سوره آل عمران می فرماید: خـدای تـبارک و تعالی در یک سطح ، آموزش و پرورش را ذکر می فرماید و در هیچ چیز از امور دنـیـایـی خـدا نفرموده است که من منّت بر مردم گذاشتم ، لکن ... در مورد تعلیم و تربیت ... با تـعـبـیـر مـنـت گـذاشـتـن بـر مردم می فرماید: منت گذاشته و پیغمبر را برای آموزش و پرورش فرستاده و پرورش را قبل از آموزش ذکر می فرماید.^33 در جای دیگر در توضیح آیه مزبور، چنین می گوید: [از ایـنـکه ] تزکیه را مقدم فرموده است ، معلوم می شود تزکیه نفس از علم و حکمت بالاتر است . هـمـیـن طـور هـم هـسـت ؛ اگـر افـراد یـک مـلّت ، تـزکیه و تربیت شده باشند، آن ملّت پیشرو است .^34 نـکـته مهم دیگری که امام بر آن اصرار می ورزد، تواءم بودن تعلیم با تربیت است و تعلیم بدون تربیت را زیان آور می داند که خود دلیل دیگری بر تقدم تربیت بر تعلیم می باشد. امـام مـعـتـقـد بـود کـه انـسـان هـا نـخـسـت بـایـد تـربـیـت بـشـونـد و زنـگـارهـای دل و روح خـویـش را بـزدایـند از پستی و رذالت پاک شوند، سپس به تخصّص و تعلیم روی آورند؛ مـهـم تـربـیـت است ، علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضرّ است ، گاهی این باران که رحمت الهی است ، وقتی که به گُل ها می خورد بوی عطر بلند می شود. وقتی که به جاهای کثیف می خورد بـوی کـثافت بلند می شود. علم هم همین طور است ؛ اگر در یک قلب تربیت شده علم وارد بشود، عـطرش عالم را می گیرد و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد بریزد... این فاسد می کند عالم را.)^35 در جای دیگر می فرماید: عـالمـی کـه تـزکـیـه نـشـده اسـت خـطـرش از جـاهـل بـسـیـار زیـادتـر اسـت . جـاهـل اگر فاسد هم باشد خودش فاسد است اما اگر عالِم فاسد باشد، عالَم را فاسد می کند، کـشـور را بـه فـسـاد مـی کـشـد، [بـه هـمـیـن دلیـل ]تـزکـیـه قبل از تعلیم و تعلّم است .^36 6 ـ نقطه آغازین تربیت پـرسـش (از کـجـا آغـاز کـنـیـم ؟) هـمـواره ذهـن و فـکـر اصـلاحـگـران را در هـر مـیـدانی به خود مـشـغـول می کند وهر یک از آنان با جهان بینی ، پیش فرض و روش خاص خود به آن پاسخ می دهد. در اسلام ، مرکز و محور تزکیه و تهذیب ، نفس آدمی است . در قرآن مجید می خوانیم . وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَاَ فَاءَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَاَ قَدْ اءَفْلَحَ مَن زَکَّاهَاَ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا^37 سـوگـنـد بـه جـان آدمـی و آن کـس کـه او را (آفـریـد و) منظّم ساخت ، سپس فجور و تقوا (خیر و شرش ) را به او الهام کرد که هر کس نفس خود را تزکیه کرد، رستگار شد و هر کس نفس خود را آلوده ساخت ، زیانکار و محروم گشت . از نـظـر اسـلام ، (خـودسـازی ) مقدمه (دیگرسازی ) و لازمه آن است ؛ تا انسان ، نفس خود را تربیت نکرده باشد، نمی تواند مربّی دیگران شود. امیر مؤ منان (ع ) می فرماید: (مَنْ لَمْ یُصْلِحْ نَفْسَهُ لَمْ یُصْلِحْ غَیْرَهُ)^38 کسی که خود را اصلاح نکرده ، دیگری را اصلاح نخواهد کرد. امام امّت (ره ) در سیره علمی و عملی خویش بر این نظر استوار، پایبند بود و می فرمود: هـر اصـلاحـی ، نـقطه اوّلش خود انسان است . اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود، نمی تواند دیـگـران را تـربـیـت کـنـد... آن چـیزی که بر همه ما لازم است ابتدا کردن به نفس خودمان است و قـانـع نـشـدن بـه ایـنـکه همان ظاهر درست بشود و [ما باید] از قلبمان شروع کنیم .[از] مغزمان شـروع کـنیم و هر روز دنبال این باشیم که روز دوممان از روز اوّلمان بهتر باشد و امیدوارم این مجاهده نفسانی برای همه ما حاصل بشود و دنبال آن ، مجاهده برای ساختن یک کشور.^39 و در سخنی دیگر می گوید: سازندگی های روحی ، مقدم بر همه سازندگی ها است ... انسان تا خودش را نسازد نمی تواند دیـگـران را بـسـازد و تـا دیگران ساخته نشوند، نمی شود که کشور ساخته بشود... جهاد نفس جـهـاد اکـبـر اسـت ، بـرای ایـنکه همه جهادها اگر بخواهد نتیجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پیروز بشود، موکول به این است که در جهاد نفس پیروز باشد.^40 تفاوت دو دیدگاه تفکّر مادیگرای غرب ، به سبب شناخت کافی نداشتن نسبت به انسان ، آنچنان که باید و شاید، برای انسان ، ارزش در خور قائل نشده بلکه می توان گفت ؛ انسان و انسانیت را قربانی مادیت و حیوانیت کرده است . شهید مطهری ، راز این انحراف را چنین بیان می کند: آگاهان جهان ، عیب اساسی که بر فرهنگ و تمدن غربی گرفته اند، این است که این فرهنگ ، فـرهـنـگ جـهان آگاهی و خود فراموشی است ؛ انسان در این فرهنگ به جهان آگاه می گردد و هر چه بیشتر به جهان آگاه می گردد، بیشتر خویشتن را از یاد می برد. راز اصلی سقوط انسانیت در غرب همین جا است انسان آگاه که خود را به تعبیر قرآن ، ببازد (خسران نفس ) به دست آوردن جهان به چه کارش می آید؟!^41 حـضـرت امـام خـمـیـنـی نیز با شناخت فرهنگ غرب به این نتیجه می رسد که اخلاق و انسانیت در مغرب زمین قربانی تکنولوژی مدرن و زندگی ماشینی شده است : شـمـا خـیـال نـکـنـیـد کـه [در] غـرب خـبـری هـسـت ، در آنـجـا خـبـری نیست ، ما نمی گوییم که آنها کارخانجات ندارند، آنها درست کردند همه اینها را، اما اساس انسانیت در آن جا نیست ... بسیاری از چـیـزهایی که درست کردند، بر ضد انسانیت درست کرده اند. این غرب است که دارد اساس اخلاق انسانی را از بین می برد. این غرب است که دارد شخصیت انسانیت را از بین می برد.^42 این در حالی است که اسلام ، انسان را گل سر سبد جهان آفرینش می داند و می فرماید: (وَسـَخَّرَ لَکـُم مـَا فـِی السَّمـاوَاتِ وَمـَا فـِی الْأَرْضِ جـَمـِیـعـاً مـِنـْهُ إِنَّ فـِی ذ لِکَ لاََّیـَاتٍ لِقـَوْمـٍ یَتَفَکَّرُونَ)^43 خـداونـد آنـچـه در آسـمـان ها و آنچه در زمین است همه را از سوی خود در اختیار شما نهاد. در این ، نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند. و حیات یک نفر را با حیات همه انسان ها برابر دانسته ، می فرماید: (... مـَن قـَتـَلَ نـَفـْسـاً بـِغـَیـْرِ نَفْسٍ اءَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ اءَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا اءَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً...)^44 هر کس انسانی را بدون اینکه مرتکب قتل یا فساد در زمین شده باشد، بکشد، گویا همه انسان ها را کشته است و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد، گویا همه آدمیان را زنده کرده است . اسـلام بـرای ساختن جامعه مهذّب ، نخست به تهذیب افراد می پردازد و با تحکیم مبانی اخلاقی در آحـاد جـامـعـه ، بـنـیـاد اخـلاقی اجتماع را استحکام می بخشد و تا افراد جامعه تحوّلی درونی نـیـابـنـد و مـدارج عـالی روحـی و اخـلاقـی را طـی نـکـنـنـد، جـامـعـه نـیـز دچـار تـحـوّل و دگـرگـونـی نـخـواهـد شـد و هـرگـز افـراد فـاسـد، اجـتـمـاع صـالح تـشـکـیـل نـخـواهـنـد داد. بـه هـمـیـن دلیـل امـام راحـل (ره ) نـقـطـه آغـازیـن خـودسـازی و تحول فکری و روحی و تکامل اجتماعی را خود انسان می داند و اینکه افراد بایستی خود را مهذب کنند تا جامعه ای سالم و اخلاقی داشته باشند. اصول و روش های اخلاقی ، تربیتی امام (ره ) بـا نـگاهی اجمالی به انقلاب عظیم و پرشکوه اسلامی و رهبری داهیانه و منحصر به فرد آن و تـحول عمیقی که در دل و جان و اندیشه میلیون ها انسان ایجاد کرد، بدون کمترین تردید باید گـفـت ؛ امـام راحل (ره ) بزرگ ترین مربی بشر در عصر حاضر است . امام با اسلوبی خاص و روشـی بـدیـع و پـشـتکار و جدّیتی تمام ، نخست به گسترش و تحکیم اندیشه ناب توحیدی و مـعـارف بلند اسلامی پرداخت و دل و اندیشه ها را متوجه اسلام ناب محمدی (ص ) ساخت ، مردم را بـر مـحـور خدا متحد کرد و بدین ترتیب زمینه های پیدایش و پویش انقلاب را فراهم آورد. سپس با سرنگونی حکومت منحوس طاغوت ، عالی ترین و صحیح ترین نظام حکومتی را بنیان نهاد و از آن پس در همه زمینه ها به تقویت و تحکیم ارزش های اخلاقی و نیز تربیت امت اقدام کرد. با جراءت می توان گفت که امام در کار و مسؤ ولیتی که به عهده گرفت ، استادی ماهر و معلمی دلسـوز و دردآشـنا بود و خمیرمایه علمی کار را نیز در سنین جوانی کسب کرده بود وآگاهانه و پـرنـشاط وارد این میدان شد و اصول و روش های سنجیده و مشخصی را محور کار خویش قرار داد تـا بـه آرزو و آرمـان والای خـود نـایـل گـشـت . در ایـن فصل به بررسی این اصول و روش ها می پردازیم . راه امام ، راه قرآن امـام راحل پیش از آنکه یک رهبر، سیاستمدار، مرجع و معلم و مربی باشد، یک مسلمان واقعی بود. آن انسان فرزانه ، اسلام را بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی خویش حاکم کرده بود و همه هـمّ و غـمّ خـود را نـیـز در فهم و عمل به آن دین جاوید و انتشار و ترویج معارف حیاتبخش آن به کار برد و لحظه ای از این آرمان والا غفلت نکرد. بـنـابـرایـن کـلیـه اصـول و روش هـا و خـط مـشـی هـای امـام از جـمـله اصـول و روش هـای تـربیتی آن عارف فرزانه برگرفته از معارف ارزشمند اسلام و سیره و روش پیشوایان معصوم آن بود. در اینجا بهتر است نخست خط مشی کلی قرآن را در مورد تربیت و تهذیب نفوس به اختصار بیان کنیم . برای تهذیب و خودسازی انسان ، از دیر باز سه روش از سوی حکیمان و بزرگان مطرح شده است : 1 ـ روش حـکـیـمـان یـونان : این روش بر مبنای مصالح دنیوی و مقبولیت نزد مردم بنا شده است . به این معنا که هر کاری که در نظر مردم خوب است باید آن را انجام داد تا پیش مردم ، بزرگ و محترم شد یا اگر فلان عمل ، فوائدی در دنیا دارد باید آن را انجام داد. مـبـنـای ایـن روش ،(خـوبـی و بدی ) در نظر مردم است و ملاک اخلاق و صفات خوب ، داشتن نفع مـادی اسـت . طـرفـداران ایـن روش می کوشند تا صفاتی را که ضرر مادی دارد یا در نظر مردم خوب نیست از خود دور کنند و صفاتی را که سودآور است و مردم آن را می پسندند در خود ایجاد و تقویت کنند. 2 ـ روش پـیـامبران : مبنای مکتب اخلاقی پیامبران الهی ، پاداش و جزای اخروی است . پیروان این مـکـتـب ، بـه ایـن انـگـیـزه در صـدد کـسـب فـضـایـل اخـلاقـی بـر می آیند که پیامبران الهی ، در قبال اعمال خوب و رفتار و صفات زیبا وعده بهشت داده اند: (إِنَّ اللّ هَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اءَنْفُسَهُمْ وَاءَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...)^45 خداوند، جان و مال مؤ منان را در ازای بهشت می خرد. از سـوی دیـگـر بـه انـسـان هـشـدار داده انـد کـه بـر اثـر اعمال زشت و اتصاف به رذایل در محکمه الهی محکوم و به عذاب دوزخ دچار خواهند شد؛ (... فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ...)^46 امروز، به خاطر استکباری که ورزیدید، عذاب خوار کننده ای دریافت خواهید کرد! از ایـن رو، انـسـان در مکتب انبیا تلاش می کند که صفات و اعمالی که او را به بهشت می رساند بـر زنـدگـی و وجـودش حـاکـم شـود و خـود را از کردار و صفاتی که او را به سوی دوزخ می کشاند، مبرا سازد. 3 ـ روش قرآن : قرآن مجید برای ساختن انسان هایی والا با اخلاقی نیک و ارزشمند، متدی را به کـار بـرده کـه در هـیچ یک از ادیان الهی و مکاتب اخلاقی سابقه نداشته و مختص به مکتب اسلام اسـت ، قـرآن مـی کوشد انسان را در فکر و اندیشه به گونه ای رشد دهد و تربیت کند که با آگـاهـی و بـصـیـرت ، از آلوده شـدن بـه رذایـل اخـلاقـی بـپـرهـیـزد و بـا ذوق و اشـتـیـاق بـه فـضـایـل آراسته گردد. قرآن مجید دل آدمی را از ایمان و عشق به خدا سرشار می کند که نتیجه آن ، اعمال صالح و اوصاف نیکوست و چنین تربیتی خود به خود انسان را به سوی نیکی ها می بـرد و جـایـی برای زشتی ها باقی نمی گذارد. و بایدگفت : زیر بنای روش قرآنی ، همان توحید کامل و خالصی است که خاص اسلام است ، اگر چه قرآن از روش دوم نیز سود جسته است .^47 حضرت امام در این باره می فرماید: اسـلام مـکـتـبی است که انسانها را به گونه ای می سازد که بجز حق و مبداء خلق به هیچ مکتبی تـسـلیـم نشوند و تحت تاءثیر هیچ قدرتی واقع نگردند و مساءله کشور خود را با هیچ انگیزه ای از دسـت نـدهـند و از استقلال و آزادی خویش و سایر بندگان خدا بی هیچ طمع و خوفی دفاع کـنـنـد و از خـودخـواهـی هـا و کـوتـاه بـیـنـی هـا، کـه مـنـشاء بدبختی و گرفتاری است ، اجتناب کنند.^48 مـحـور فـعـالیـت هـای اخـلاقـی و تـربـیـتـی امـام نـیـز هـمـیـن روش کـلی اسـلامـی اسـت کـه در عمل به روش های جزئی متعددی تقسیم می شود و اصولی را نیز مدّ نظر دارد که به تبیین آنها خواهیم پرداخت . الف ـ اصول مـنـظـور از اصـول ، عـنـاویـن شـاخـصـی اسـت کـه تـار و پـود نـظـام تـربـیـتـی امـام را تـشکیل می دهد و وجود هر یک از آنها ضروری و اجتناب ناپذیر است به گونه ای که اگر محقق نشود به اساس تعلیم وتربیت مورد نظر خدشه وارد می شود و آنها عبارتند از: 1 ـ خدا محوری شـنـاخـت خـدا و نـزدیـک شـدن بـه آسـتـان مـقدّس او، سنگ زیرین نظام تعلیم و تربیت واقعی را تـشکیل می دهد و بدون آن ، تعلیم و تربیت ، مفهوم واقعی خود را نمی یابد و در حقیقت ، پوچ و بی ارزش است . امام امت (ره ) معتقد بودند که تعلیم و تربیت باید (جهت دار) باشد و جهت هم ذات مقدّس حق است . بـایـد... آمـوزشی که برای انسان باشد، جهت دار باشد، (اسم رب ) در آن باشد، توجه به خـدا بـاشـد، بـایـد تـمام کلاس هایی که در سراسر کشور ـ ان شاء الله ـ وجود پیدا می کند و شـمـا آقـایـان و کـسـان دیـگـری کـه در خـدمـت یـک هـمـچـو امـر بـزرگـی هـسـتـیـد و متکفل یک همچو عبادت بزرگی هستید، توجه داشته باشید که آموزگاران را جهت به آن ها بدهید، تـوجـه به خدا بدهید، علمشان برای خدا باشد، برای اطاعت خدا، خدای تبارک و تعالی ، علم را یـکـی از عـبـادات بـزرگ قـرار داده اسـت ، اگـر چـنـانچه جهت داشته باشد، جهت هم همان است که (اِقْرَاء بِاسْمِ رَبِّکَ...).^49 و در سخنی دیگر می فرماید: