خدمت امری است پسندیده اما آنچه ارزش آن را بالا می برد و یااز ارزشش می کاهد,انگیزه هایی است که خدمت براساس آنها شکل می گیرد. برخی از هدف انگیزه خدمتشان احساس نوعدوستی وانسان گرایی است .اینان , بر اینباورند که خدمت , مرز, نژاد, عقیده ,ایمان و... را نمی شناسد بلکه هر جاانسانی یافت شود که می توان به او خدمت کرد, باید سراغش رفت . صاحبان این تفکر,اصل خدمت را ملاک و معیار می گیرنداما به متعلق آن کاری ندارند.
البته این طرز تفکر, در حد خودش , در خور ستایش است اما کامل نیست .
انگیزه برخی از مردم , در خدمت رسانی , یک نوع داد و ستداست یعنی قدمی بر می دارند تا قدمی برایشان برداشته شود. دراین بینش محور خدمت , جلب خدمتگزاری !ازارزشی برخوردار نیست زیرا نه انگیزه مردمی در آن وجود دارد و نه احساس نوعدوستی .
اینان خدمت می کنند, تا به نام و نانی برسند شهرت و مقامی بدست آورند یا به اغراض واهدف سیاسی و مانند آن دست یابند عشق و علاقه به اصل خدمت ندارند بلکه انگیزه اساسی آنان مقاصداجتماعی و دنیایی است !
برخی ازافقی بالا به انسانها می نگرند و در بینش , آنان , همه مردم [عیال] خداوندند. خدمت به خلق در تفکر واندیشه اینان , نوعی عبادت و تقرب به پروردگار است . کار و خدمت صاحبان این فکر, هم حسن فاعلی دارد و هم از حسن فعلی , برخورداراست . به عقیده ایشان تنها مفید بودن عمل کافی نیست بلکه باید فاعل نیز, نیت و هدف خیر داشته باشد. صاحبان این نظر می کوشند که ضمن مفید شکل عمل , روح معنویت را نیز بر آن حاکم سازند, تا ثمره این حرکت خیرخواهانه , آنان رااز منزل خودخواهی و هواپرستی خارج و منزل صفا واخلاص برساند .
پیدایش این نگرش , تنها در سایه تفکر دینی و جهان بینی الهی ممکن است . در مقام ارزشگزاری خدمتها, خدمت نشات گرفته ازاین جهان بینی , ازارزشمندترین آنها به شمار می رود به همین جهت , در فرهنگ دینی , عمل و خدمتی مایه ارزش و عامل کمال آدمی است که انگیزه انجامش , قرب و رضایت خداوند باشد.